بَشیراً و نَذیراً

وَ هو الفَتّاحُ العَلیمُ

بَشیراً و نَذیراً

وَ هو الفَتّاحُ العَلیمُ

بَشیراً و نَذیراً

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته، خوش آمدید
بنده از سال 1386 با پارسی بلاگ وارد دنیای
مجازی شدم و اکنون هم با بلاگ مشغول تاثیر
گذاری بر دنیای حقیقی هستم!

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
آخرین نظرات

۲ مطلب با موضوع «شورای مرکزی رسانه های مجازی» ثبت شده است

بسم الله الرّحمن الرّحیم
نام: داود
نام خانوادگی: نوروزی
فرزند: همتعلی
محل تولد: روستای پَررود .. چهل کیلومتر به طرف شمال قزوین
تاریخ تولد: اول فروردین یکهزار و سیصد و پنجاه و چهار .. 1354/1/1
سال ورود به حوزه علمیّه قزوین: پاییز شصت و نه، در سن چهارده سالگی
سال ملبس شدن به لباس سربازی امام زمان عج: عید غدیر سال هفتاد و هفت
                              به توصیه حجة الاسلام والمسلمین صدرالدّین نوروزی
هم اکنون: مشغول ادامه تحصیل در حوزه علمیه شیخ الاسلام
             امام جماعت مسجد شیشه گرها ظهر
             امام جماعت مسجد آقا سیّد کاظم  شب
.................................
در خانواده ای کشاورز و دامدار به دنیا آمدم و دوران ابتدایی را در روستای پررود گذراندم و چون در روستای ما مدرسه راهنمایی نداشت برای ادامه تحصیل به روستای تلاتر و در کنار پدر بزرگ و مادربزرگ مادری رهسپار شدم. گاهی هم هر هفته یا بیشتر مسیر کوهستانی تلاتر تا پررود و بلعکس را پیاده طی می کردیم. سیکل تحصیلی را در تلاتر گرفتم. خرداد شصت و نه بود که خشم زمین را در سن چهارده سالگی دیدم و شنیدم و حس کردم و ناراحت شدم و بهت زده شدم و گریه ... 
نجات از مرگ در زلزله شصت و نه:
خانواده ما در آن سال از پررود به تلاتر و به بالاتر یعنی به کوه سفید خانی و ییلاق رفته بودند و من در کنار مادربزرگم در تلاتر بودم. آنروز به پررود رفتم. پدرم مرا فرستاد تا باغ های فندق و زغال اخته ای که داریم را آبیاری کنم. آبیاری که تمام شد، غروب بود. من ترسو که می ترسیدم تنها از ده متری خانه دور شوم، آن روز نمی دانم چطور جرئت کردم و با داشتن یک حس بسیار غریبی و غروب تصمیم گرفتم که پیاده از پررود به کوه سر بالایی حمله کنم و ساعتی بعد وارد تلاتر شدم. شب هنگام که خوابیده بودیم ناگهان زمین لرزید ...
در روستای پررود سه نفر در این زلزله جان باختند و خانه ما بدترین تخریب را در روستا داشت و در آن شب اگر من در پررود بودم و در منزل خودمان به احتمال قریب به یقین جان به جان آفرین تسلیم کرده بودم.
پاییز همان سال وارد دنیای دیگری شدم. دور از خانه و خانواده، در جمع طلاب علوم دینیّه با فضاهای دیگری از اجتماع و درس و علم و دوستان دیگری آشنا شدم.
به توصیه یکی از طلاب قزوین  در سال هشتاد و شش، وارد دنیای مجازی شدم و حدوداً چهار پنج سالی است که مطالبی در دنیای مجازی می نویسم.
...........................
جهت ارتقاع سطح کیفی و کمی و پیشرفت فضای مجازی باید برنامه ریزی اصولی بشود و تجربه و پشتیبانی از نظر محتوا و نرم افزاری هم باید به کمک هم بشتابیم.
در اهمیّت فضای مجازی همین بس که در اسفند ماه سال گذشته مقام معظم رهبری طی دستوری اعضای حقیقی و حقوقی شورای عالی فضای مجازی را معرفی کردند و فرموده بودند که اگر مشغله خودم بنود خودم مسئولیّت این کار را بر عهده می گرفتم.
ان شاء الله بعد از تشکیل شورای مرکزی رسانه های مجازی با کمک و رایزنی با شورای عالی فضای مجازی امکانات بیشتر و بهتری برای فضای مجازی شهرمان ایجاد کنیم.
پس باید با همفکری و هم اندیشی و شور و مشورت و با پشتیبانی شدن از طرف مسئولین شهری و استانی و کشوری، این دنیای مهمان شده در منازلمان را مدیریّت کنیم.
....................................................
توفیق مزید
۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۱ ، ۱۷:۵۰
داود نوروزی
باز آمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم
وین چرخ مردم خوار را چنگال و دندان بشکنم

ز آغاز عهدی کرده ام کین جان فدای شه کنم
بشکسته بادا پشتِ جان گر عهد و پیمان بشکنم

من نشکنم جز جور را یا ظالم بد غور را
گر ذرّه ای دارد نمک گبرم اگر آن بشکنم

چرخ ار نگردد گرد دل از بیخ و اصلش برکنم
گردون اگر دونی کند گردون گردان بشکنم

خوان کرم گسترده ای مهمان خویشم برده ای
گوشم چرا مالی اگر من گوشه نان بشکنم

از شمس تبریزی اگر باده رسد مستم کند
من لاابالی وار خود استون کیوان بشکنم

نمی دانستم، مانده بودم چی پست کنم برای شما بعد از تعطیلات و برگشت از مسافرت نوروز؛
تا اینکه غزل های شمس تبریزی را از قفسه کتاب برداشتم که با حروفچینی زیبای نستعلیق به زیور تبع آراسته شده، و گشودم و بعد از دو سه غزل به این غزل شورانگیز جلال الدین محمد بلخی رسیدم. و بنده چند بیتی را انتخاب کردم. از هفده بیت، شش بیت! 
چون آخر شبه هر چقدر به ذهن خسته فشار بیارم کمتر به نتیجه می رسم!
فقط چند عکس که با دوربین کانن G7 گرفتم، به عنوان گزارش سفرم به روستای زیبای ما:
منظر روستای پررود از جانب شمال:

این عکس را هم خودم با گوشی از خودم گرفتم:
ادامه را در ادامه مطلب مشاهده فرمایید
۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۱ ، ۰۱:۵۰
داود نوروزی